تمشک، میوه ای ترش مزه شبیه شاتوت یا توت فرنگی و به رنگ سرخ مایل به سیاهی که بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگل ها و صحراها می روید در بعضی جاها آن را می کارند و تربیت می کنند و میوۀ بهتر و درشت تری از آن به دست می آورند، دارای ویتامین C، قند، اسیدسیتریک و اسیدمالیک بوده و اشتهاآور و ملین و مدر و ضد اسکوربوت است همچنین ترشح عرق را زیاد می کند و برای تصفیۀ خون نافع است، علّیق، توت العلیق، تلو، علّیق الجبل، توت سه گل
تَمِشک، میوه ای ترش مزه شبیه شاتوت یا توت فرنگی و به رنگ سرخ مایل به سیاهی که بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگل ها و صحراها می روید در بعضی جاها آن را می کارند و تربیت می کنند و میوۀ بهتر و درشت تری از آن به دست می آورند، دارای ویتامین C، قند، اسیدسیتریک و اسیدمالیک بوده و اشتهاآور و ملین و مدر و ضد اسکوربوت است همچنین ترشح عرق را زیاد می کند و برای تصفیۀ خون نافع است، عُلَّیق، توتُ العَلیق، تَلو، عُلَّیقُ الجَبَل، توتِ سِه گُل
شاخه های گل که بشکنند یا ببرند و با گیاهی یا بندی به هم بندند و به دست گیرند بوئیدن را. (از شرفنامه). گنبد گل. گلدسته. - دسته گل به آب دادن، کاری زشت مرتکب شدن، مرتکب خطائی شدن. لغزشی کسی را دست دادن. - مثل دستۀ گل، سخت پاکیزه. - مثل دستۀ گل سر بریدن، تند و سریع سر از تن جدا کردن، تعبیر فریبکارانۀ جلاد محکوم را. ، کنایه از آفتاب
شاخه های گل که بشکنند یا ببرند و با گیاهی یا بندی به هم بندند و به دست گیرند بوئیدن را. (از شرفنامه). گنبد گل. گلدسته. - دسته گل به آب دادن، کاری زشت مرتکب شدن، مرتکب خطائی شدن. لغزشی کسی را دست دادن. - مثل دستۀ گل، سخت پاکیزه. - مثل دستۀ گل سر بریدن، تند و سریع سر از تن جدا کردن، تعبیر فریبکارانۀ جلاد محکوم را. ، کنایه از آفتاب
نام درختی است که میوۀ آن چون پخته شود سرخ گردد و بغایت قابض باشد و آنرا به فارسی توت سه گل و به عربی توت العلیق خوانند چه درخت آنرا عربان علیق گویند و توت وحشی همان است. (برهان) (الفاظ الادویه). تمشک. (گیاه شناسی ثابتی)
نام درختی است که میوۀ آن چون پخته شود سرخ گردد و بغایت قابض باشد و آنرا به فارسی توت سه گل و به عربی توت العلیق خوانند چه درخت آنرا عربان علیق گویند و توت وحشی همان است. (برهان) (الفاظ الادویه). تمشک. (گیاه شناسی ثابتی)